love neutral
پارت 7
***
ا/ت: این خونه یا عمارت تنها یادگاری قبل از بچه بود کوک بخاطر من یک کتابخونه برام درست کرد..استخر روباز و یک کلبه یا کانکس برای خوشگذرونی داخل حیاطش و کلی چیز میز ساخته
و من یک ساعته که روی تاب حیاط کتاب میخوندم داشتم به گرمای هوا ( تابستونه) فکر میکردم که کوک زنگ زد* جونم عشقم؟
کوک: کجایی؟
ا/ت: حیاط خودم..استخر..
کوک: آها..من یه نیم ساعت دیگه آماده میشم که بریم ( میخواستم ببرمش استخر)
ا//ت: اوکی عزیزم هر طور راحتی*.. با تاب و شلوارک شیرجه زدم تو آب..تحمل گرمام خیلی کمه..آب خنک بود و بهم میچسبید.
***
ا/ت:یک چیزی افتاد تو آب* جیغ*
کوک: نترس منمم
ا/ت؛ وحشییی عین آدم بپر تو آب ترسیدم..وایی
کوک: ببخشید نمیخواستم برسونمت ( بغلش کردم)
ا/ت: یک لحظه منو بزار لبه ی استخر*
کوک: یهو دیدم رنگ پوستش سفید شده*بیا
ا/ت: دلم پییچید*
کوک. حالت خوبه؟..
ا/ت: میخوام بالا بیارم! ( نشستن زمین و نفس نفس میزدم)
کوک: شتتت گند زدممممم
ا/ت: تقصیر تو نیست..بخاطر گرماس. فکر کنم ترسم و گرمای بدنم باعثش شد..( بالا آوردن)..( خجالت کشیدن و بغض)
کوک: عزیزم حالت خوبه؟
ا/ت: فکر کنم( بغض سنگین)
کوک: شنیده بودم از بچگی از بالا آوردن میترسید...شلنگ آب رو آوردم و آب ریختم رو سرش..بهتری؟.. پاشو ..پاشو بریم یک چیزی بخوریم بهتر شی* ( برآید استایل بغلش کردم ( بعد بستن آب) ..و موهاشو خشک کردم لباسامون پوشیدم و براش مخلوط شیر توت فرنگی و شیر م ز گرفتم*بهتری؟
ا/ت: آره مرسی..ویار کرده بودم
کوک: خب میگفتی
ا/ت:خب الان گفتم😂
کوک: 😂
***
ا/ت: این خونه یا عمارت تنها یادگاری قبل از بچه بود کوک بخاطر من یک کتابخونه برام درست کرد..استخر روباز و یک کلبه یا کانکس برای خوشگذرونی داخل حیاطش و کلی چیز میز ساخته
و من یک ساعته که روی تاب حیاط کتاب میخوندم داشتم به گرمای هوا ( تابستونه) فکر میکردم که کوک زنگ زد* جونم عشقم؟
کوک: کجایی؟
ا/ت: حیاط خودم..استخر..
کوک: آها..من یه نیم ساعت دیگه آماده میشم که بریم ( میخواستم ببرمش استخر)
ا//ت: اوکی عزیزم هر طور راحتی*.. با تاب و شلوارک شیرجه زدم تو آب..تحمل گرمام خیلی کمه..آب خنک بود و بهم میچسبید.
***
ا/ت:یک چیزی افتاد تو آب* جیغ*
کوک: نترس منمم
ا/ت؛ وحشییی عین آدم بپر تو آب ترسیدم..وایی
کوک: ببخشید نمیخواستم برسونمت ( بغلش کردم)
ا/ت: یک لحظه منو بزار لبه ی استخر*
کوک: یهو دیدم رنگ پوستش سفید شده*بیا
ا/ت: دلم پییچید*
کوک. حالت خوبه؟..
ا/ت: میخوام بالا بیارم! ( نشستن زمین و نفس نفس میزدم)
کوک: شتتت گند زدممممم
ا/ت: تقصیر تو نیست..بخاطر گرماس. فکر کنم ترسم و گرمای بدنم باعثش شد..( بالا آوردن)..( خجالت کشیدن و بغض)
کوک: عزیزم حالت خوبه؟
ا/ت: فکر کنم( بغض سنگین)
کوک: شنیده بودم از بچگی از بالا آوردن میترسید...شلنگ آب رو آوردم و آب ریختم رو سرش..بهتری؟.. پاشو ..پاشو بریم یک چیزی بخوریم بهتر شی* ( برآید استایل بغلش کردم ( بعد بستن آب) ..و موهاشو خشک کردم لباسامون پوشیدم و براش مخلوط شیر توت فرنگی و شیر م ز گرفتم*بهتری؟
ا/ت: آره مرسی..ویار کرده بودم
کوک: خب میگفتی
ا/ت:خب الان گفتم😂
کوک: 😂
- ۲۱.۴k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط